از من جدا مشو ...



فرض کن یک غروب بارانی‌ست 
و تو تنها نشسته‌ای مثلاً
بعدش احساس می‌کنی انگار، 
سخت دل‌تنگ و خسته‌ای مثلاً

در همان لحظه‌ای که این احساس 
مثل یک ابر بی‌دلیل آن‌جاست
شده یک لحظه احتمال دهی 
که دلی را شکسته‌ای مثلاً ؟!

که دلی را شکسته‌ای و سپس،
ابرهای ملامت آمده‌اند
پلک خود را هم از پشیمانی 
روی هم سخت بسته‌ای مثلاً

مثلاًهای مثل این هر شب، 
دل‌خوشی‌های کوچکم شده‌اند
در تمام ردیف‌های جهان،
تو کنارم نشسته‌ای مثلاً

و دلی را که این همه تنهاست، 
ژاپنی ها قشنگ می‌فهمند
مثل ویرانی هیروشیماست 
بعد آن جنگ هسته‌ای مثلاً

فرض کن یک غروب بارانی‌ست 
و تو تنها نشسته‌ای اما
من نباید زیاد شکوه کنم

من نباید . . . تو خسته‌ای مثلاً


"سیّدمهدی نقبایی"


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه علامه محمدتقی جعفری شهرجعفرآباد نرم افزارهای آموزشی انیاک مطالب اینترنتی خدایا از تجربه تنهائیت برایم بگو این روزها سر تا پا گوشم… وبلاگ مطالب جالب و خواندنی سكه دولت عشق اخبار شرکت آب و فاضلاب شهری و روستا - آبفای ایران آموزش بهینه سازی سایت مرجع فایل های مفید